سوگ
ملانی_کلاین سوگ را مرحله ای از فروپاشی و سازماندهی مجدد متعاقب آن را به نوعی پیامدِ دردناک آنها میداند. از این رو رنجی که در فرایند تدریجی واقعیت سنجی تجربه شد درکارِ سوگ ضروری به نظرمی رسد، که نه تنها باعث تجدید پیوندها با دنیای خارج و بدین ترتیب به طورمداوم بازتجربه ی فقدان میشود، که درعین حال ازاین روشها برای بازسازی و مقابله با اضطراب دنیای درونی، که احساس می شود در خطرزوال وفروپاشی است استفاده میکند.
به اعتقاد وی، فرد سوگوار وظیفه ی خود را به عهده دارد و باید رنج برپایی مجدد و یکپارچه سازی مجدد جهان درونی خود را پشت سر بگذارد. علاوه براین، او معتقد است که روش ما برای پاسخگویی به ازدست دادن یک اُبژه ی عشق درزندگی آتی، به روشی که ما به تجربیات مشابهی در دوران کودکی پاسخ دادهایم الگوبرداری میشود. متعاقباً سبک سازماندهی مجدد روابط اُبژه با میزان موفقیتیکه هنگام انجام این کاردرموقعیت های اولیه به دست آوردیم، مشخص خواهد شد.
بیشتر ویژگیهای بحث برانگیز ناشی از پذیرش نظرات ملانی کلاین درطی دههی بیستم توسط آبراهام و رادو است که ابتدا شامل تأکید زیاد برشهوت دهانی، تغذیه با پستان و ازشیر گرفتن است وثانیا، آنها فرض میكنند كه دررشد نوزاد، اضطراب پارانوئید قبل ازافسردگی است.
دیدگاه اخیر مستقیماً به این نتیجه می رسد که رنج حاصل از اندوه به ناچار برخاسته ازاضطراب آزارشدگی و احساس گناه است.
آبراهام اظهارداشت، اگر ریشههای مالیخولیا جایی درمرحلهی دهانی یافت شده است، باید ریشه های پارانویا در یک قسمت اولیه ترمرحله ی دهانی جستجو شود.
همانطورکه در بحث درمورد اضطراب جدایی مطرح میشود، ملانیکلاین با یک گام فراتر از این تفکر، این دیدگاه را مطرح میکند که نوزاد با دنیایی از اضطراب آزارشدگی متولد میشود”.
منبع:
سوگ
ملانی کلاین
برگرفته از مقاله :
Processes of Mourning (John Bowlby)
دیدگاهتان را بنویسید