روانکاوی مادر
حضور مادر به وقت نیاز، حیاتی است، اما این نیز حیاتی است که وقتی به او نیازی نیست خود را کنار بکشد. او چیزی را میآفریند که وینیکات محیط نگهدارنده مینامید، یعنی فضایی جسمانی و روانی که از نوزاد، بیآنکه خودش بداند، مراقبت میکند تا همین بیخبری زمینه را برای تجارب خودانگیختهی بعدی مهیا کند
از دید وینیکات، مادر عقل درستی ندارد. دلمشغولی اصلی مادر نوعی دیوانگی موقت سازنده است که این توان را به او میدهد که ذهنیت خودش را معلق بگذارد تا واسطه و محیطی برای رشد و تحول ذهنیت نوزادش شود. در اوضاع و احوال بهینه، مادر بهتدریج از قالب این خودِ نیابتی بهدر میآید. او روزبهروز به آسایش خودش و دغدغههای خودش و درکش از شخصبودگی خودش بیشتر توجه میکند و از این رو رفتهرفته پاسخش به خواستهها و حرکات نوزادش کندتر میشود. هر روز که میگذرد او کمتر به نوزادش توجه میکند.
کوتاهی تدریجی و فزایندهی مادر در《حاضر کردن دنیا》به نوزادش در تجارب نوزادی تأثیری نیرومند و نسبتاً دردناک اما سازنده دارد. او با عمیقتر شدن تدریجی شکاف میان میل و ارضا، رفتهرفته درمییابد که برخلاف باورهای موجه و قانعکنندهی پیشین، امیالش قدرت مطلق ندارند. خواستهها و حرکات او از پس ارضای خود برنمیآیند، بلکه پاسخهای تسهیلکنندهی مادرش علت ارضای آنهاست. این درک و دریافتِ نوپدید پیامدهای چشمگیری دارد، ازجمله آنکه نوزاد که در چشمان ناظر بیرونی در تمام مدت سراپا درمانده و وابسته بوده است، برای نخستینبار احساس وابستگی میکند. او آهستهآهسته میفهمد که دنیا نه از یک ذهنیت، بلکه از ذهنیتهای بسیار تشکیل شده است، و برای ارضای امیال فقط ابرازشان کافی نیست، بلکه باید با اشخاص دیگری که امیال و راه و روش خود را دارند به تعامل پرداخت.
تاریخ روانکاوی، استیون میچل و مارگارت بلک، ترجمهی علیرضا طهماسب و مجتبی جعفری، نشر نو
دیدگاهتان را بنویسید