ناخوشی نرمال
جوآن دخترکی دو سال و پنج ماهه است و تا ۱۳ ماه پیش که برادرش به دنیا آمد ، تنها فرزند خانواده بود . تا زمان تولد نوزاد جدید ، جوآن در سلامتی کامل به سر میبرد. اما یک باره دستخوش حسادت شدید شد . اشتهایش را از دست داد و در نتیجه لاغر و نحیف شد.
هنگامی که والدینش به مدت یک هفته او را به حال خود گذاشته و مجبور به غذا خوردن نکردند، او عملا هیچ چیز نخورد و دچار کاهش وزن شد. او هنوز به همین صورت باقی مانده است . بسیار زودرنج و تحریک پذیر است ، و هر زمان مادرش او را تنها میگذارد ، دچار حملهی اضطراب میشود . او با هیچ کس صحبت نمیکند و شبها با جیغ و فریاد از خواب میپرد. این اتفاق حتی چهار بار در شب رخ میدهد. مواد واقعی رویا مشخص نیست .
او نوزاد را نیشگون میگیرد و حتی گاز میگیرد. به او اجازه بازی با اسباب بازی هایش را نمیدهد. او به هیچ کس اجازه نمیدهد درباره نوزاد صحبت کند و همه صحبتها را با اخم و ابروهای گره خورده قطع میکند.
او هنگامی که به بهزیستی سپرده شد ، نگرانی بیش از حدی از خود نشان داد و از آنجا که کسی را برای گاز گرفتن نداشت شروع به گاز گرفتن خودش کرد. در نتیجه ناگزیر بعد از سه روز به خانه برگردانده شد.
وی از حیوانات میترسد. اگر نوزاد را در اتاق ببیند ، آنقدر تقلا میکند تا بالا بیاورد . اگر شکلاتی به او داده شود ، آن را آنقدر در دهانش نگه میدارد تا به خانه برسد. بعد آن را تف میکند.
او همیشه مردها را به زن ها ترجیح میدهد .
والدین او انسان های بسیار خوش مشربی هستند و کودک نیز یک کودک کاملا سالم و دوست داشتنی است .
اکنون میتوان گفت که اگر نوزاد جدید ، با تمامی معناهایی که برای کودک دارد ، از راه نرسیده بود ، جوآن ممکن بود در وضعیت سلامتی کامل باقی بماند اما در این صورت ارزش شخصیت وی تا حدودی کاهش پیدا میکرد زیرا یک تجربه واقعی را در سن مناسب تجربه نکرده بود.
چنین رویدادی موید این باور است گه گاهی اوقات ناخوش بودن یک کودک ، نرمال تر از وضعیت سلامتی او است .
دیدگاهتان را بنویسید