سوء مصرف مواد در نوجوانان، راهی برای بیدارکردن ابژه مرده
گردآورنده: آفاق فخاری
افزایش سوء مصرف مواد، بهویژه در سنین نوجوانی، میتواند نشاندهندهی تلاش برای برانگیختن یا بیدار کردن یک ابژهی بیمار یا مرده باشد.
گاهی بحرانی که در روند تحلیل نوجوانان تجربه میکنیم ما را وادار میکند دست به اقدامی بزنیم؛ به همین ترتیب، والدین نوجوان هم مجبور میشوند بیدار شوند تا دوباره نقش پدر و مادر را ایفا کنند و با فرزندشان ارتباط برقرار کنند.
در برخی افراد سوء مصرف مواد میتواند منعکس کنندهی یک رابطه ناخودآگاه با یک ابژهی از لحاظ روانی بیمار یا مرده باشد. روزنفلد اعتیاد به مواد مخدر را در رابطه با شیدایی، افسردگی و دوپارگی ایگو مورد بحث قرار میدهد. عامل اساسی رابطهی اعتیاد به مواد مخدر با افسردگی، همانندسازی با یک ابژهی بیمار یا مرده است. مواد در چنین مواردی جایگزین چنین ابژهای است و مصرف مواد مخدر مستلزمِ به درون بردنِ بسیار ملموسِ این ابژه است.
مرگ یک فرد با مواد نیز ممکن است منعکسکنندهی یک همانندسازی ناخودآگاه و رابطه با یک ابژهی بیمار یا مرده باشد. بنابراین، یک مادهی مخدر میتواند ناخودآگاه یک ابژهی بیمار یا مرده را نشان دهد و از آنجایی که ماده مخدر/ ابژه، زنده یا ارضاکننده نیست، این امر منجر به نیاز بیپایان و مکرر به آن ماده میشود. ماده مخدر/شیء مرده نیز به طور مکرر تزریق میشود زیرا رهاکردن آن ناخودآگاه نشاندهندهی جدایی از یک ابژهی در خطر مرگ است.
در حالیکه یک نوجوان گاهی اوقات میتواند مشکلات خود را به صورت کلامی بیان کند، اما میتواند از طریق سوءمصرف مواد نیز بهگونهای دیگر فوراً ارتباط برقرار کند. نوجوانان اغلب از نگرانی در مورد سوءمصرف مواد خود فاصله میگیرند و اضطراب را به والدین و تحلیلگران فرافکنی میکنند. این تحریک والدین و تحلیلگرها برای برخی از نوجوانان میتواند تلاشی برای بیدار کردن یک شیء بیمار یا مرده باشد. ممکن است جنبههای مردهی والدین برای برخی از نوجوانان هنوز قابل فکر نباشد. نوجوانان باید در مورد تغییرات عمیق مذاکره کنند، زیرا جدایی و فردیت در این دورهی سنی، آنها را ملزم میکند که خود و والدینشان را متفاوت ببینند.
در اتاق درمان، میتواند نوعی روشنگری در ذهن یک نوجوان رخ دهد، او تفاوت بین واکنش و پاسخ روانکاو و والدینش را به سوء مصرف مواد مقایسه میکند. این ممکن است به او اجازه دهد که به جای بازآفرینی بیپایان وضعیتهای مرده، به مشکلات موجود در والدین خود فکر کند. به طور مثال، یک اقدام روانکاو (مواجهه و ارجاع برای درمان سوء مصرف مواد) گاهی اوقات میتواند به بیمار اجازه دهد تا شروع به تفکر کند.
نوجوان از مواد مخدر استفاده میکند تا احساس هیجان کند و احساس کند “برای مدت کوتاهی زنده است”
وینیکات گرایش ضداجتماعی را با شاخصهای در آن مشخص میکند که محیط را وادار به اهمیت دادن میکند. بیمار از طریق انگیزههای ناخودآگاه کسی را وادار میکند تا او را مدیریت کند و به او رسیدگی کند. او میافزاید: «در درمان کودکان، درک اینکه عمل ضداجتماعی نوعی ابراز امیدواری است، حیاتی است. درمان گرایش ضداجتماعی، روانکاوی نیست، بلکه مدیریت است؛ رفتن به ملاقات کودک و همراه شدن با لحظهی امید. سوءمصرف مواد به طور مکرر یا فزاینده نیز در نوجوانی میتواند تقاضایی ناخودآگاه برای اطرافیان نوجوان باشد، در جهت بیدار شدن، برقراری تعامل و ملاقات با نوجوان.
منبع:
The Body in Adolescence,
Mary T. Brady
دیدگاهتان را بنویسید