شکلگیری رحم روانی
«رحم روانی» اصطلاحی است در روانکاوی، که اشاره به موقعیت روانی و ذهنی زنان در دوران بارداری دارد. چه چیزی میتواند از پیوستن به یک کودک در دوران بارداری زیباتر باشد؟ در همین زمان، چه چیز میتواند از این تصور غریبتر باشد که به موازات این احساسها، جنبه گریزناپذیری از جدایی کودک در رحم نیز وجود دارد؟
زنان باردار، در ذهن و بدن خود، زیبایی غریبِ متصل بودن و جدا بودن را تجربه میکنند که در واقع همانند بستری از هر شکل حیات زیستی و روانی است.
زنان باردار، با پردازش تجربهی بارداری، میتوانند به نوعی تار و پودی برای رحم خود شکل دهند. شکلگیری این تار و پود، منجر به آشکار شدن جنبههای متفاوت تجربیات زنان باردار میشود. در واقع نگاه ما به رحم روانی، همانند یک «پارچه روانی» است که حمایتگر فرآیندهای روانتنی در دوران باردارری است.
تجربهی ما از گوشدادن به سخنان زنان باردار، این نکته را تاکید میکند که آبستنی زیستشناختی، لزوماً با آبستنی ذهنیروانی همزمان نیست. تنها زمانی این دو، دوشادوش هم میشوند که زن توانایی نگهداری را کسب کردهباشد و راه برای شکلگیری متوازن رابطه مادر و فرزند باز باشد.
اغلب؛ شاهد این هستیم که لحظهی اعلام بارداری در حالت نارسیدگی یا پیشرسی زن، در درون دچار احساس تردیدهای بزرگی و مختلفی میشود که تظاهرات بیرونی و درونی نیز دارد.
همانطور که زنی در مرحلهی پیش از زایمان میگوید: “به محض اینکه متوجه شدم، باردارم، احساس کردم روی ابرها هستم و تا یک هفته، همین حس را داشتم!”
همانطور که در برخی نقاشیهای دوره رنسانس دیده میشود، در آغاز، زن ممکن است؛ خود را در حال نگریستن به فضا بیابد و نیاز داشته باشد از احساسات قوی و نیرومند فاصله بگیرد و یا در تلاش برای نظمدهی به آشوبی که ظهور کرده با تحلیل فرآیندها و رویدادها، جنبههای منطقیتر و نزدیک به احساسِ نیرومند مورد نظر را ایجاد کند.
این فضای روانی در درون رحم، مانند آغاز سفر پیدایش است، همانطور که در کتاب مقدس گفته میشود: در آغاز، خداوند آسمانها و زمین را آفرید. زمین بیشکل و خالی بود، تاریکی در سطح اعماق وجود داشت و روح خداوند بر فراز آبها در حرکت بود. در این جملات به وضوح میتوان تاثیر آشوبی که در دوران بارداری وجود دارد را تجسم کرد.
تغییری که مادران تجربه میکنند، حرکت از یک احساس نامتمایز بودن به سوی متمایز شدن و درک کردن اهمیت آن چیزی است که در حال رخدادن است، آن هم در همه ابعادش. این تمایل به نگریستن و کاوش، همانند ورود مادران به یک “جنگل تاریک” است، اما؛ در مسیر کسب این شناخت در دوران بارداری و به دنبال آن کسب تجربیاتی که در برگیرندهی پیوندهای جدید (با کودک، شریک زندگی یا پدر و مادر) است، ممکن است؛ منجر به مختلشدن هر کدام از این روابط شود.
زمانیکه جنین رشد میکند، تار و پودی در ناخوداگاه والدین آینده شکل میگیرد و این به طور نمادین همانند پارچهای است که در برگیرندهی آرزوها، امیال پنهانی، خاطرات و واژگان در دنیای درونی پدر و مادر است.
این پارچهی روانی بافته شده، شامل بخشهای قابل دید و غیرقابل دید یا خاکستری این تاروپود است که در آن، بخشهای “خاکستری” نمایندهی پشت پارچه بافتهشده هستند و به وضوح نشان میدهند که حضور همزمان احساسات متضاد، ترس و عشق، میل و پسزنی، منجر به ایجاد پارچهای برای رحم میشوند.
اندیشهای که پیش از تولد نوزاد، پیرامون جنین-کودک شروع به شکلگیری است، کودک را میپرورد، مادر را تقویت و رابطه بین آن دو را تغذیه میکند، درست همانند یک جفت ثانویه؛ و احتمال صمیمی بودن با خود (سلف)، همانند نخی است که از آن برای بافتن مخزن روانی مادر استفاده میشود.
در واقع “دوگانگی” بخش غیرقابل اجتنابی از موقعیت روانی یک مادر است. جنین ممکن است؛ به عنوان یک شیء دوستداشتنی در نظر گرفته شود، اما؛ در همین زمان، حس ترس و عدم اعتماد، ممکن است؛ به صورت یک بخش مجزا و یک شاهد غیرمستقیم از بخشهای ناشناخته خود (سلف) درون فرد باشد که تمایلی به آشکار شدن ندارد.
شریک زندگی و اعضای خانواده نیز ممکن است؛ احساسات مشابهی داشته باشند و این حالات احساسی به صورت انعطافپذیری در حال آمد و رفت هستند. در واقع والدین با تولد کودکشان نوعی واپسروی به مراحل اولیه زندگی خویش (دوران نوزادی خودشان) را تجربه میکنند.
فرهنگ عامه، نیز ارزش زیادی برای لذت بچهدار شدن و جنبههای دشواری و فداکاری مادر، قائل است. ترانههای برخی لالاییها نیز به دوگانگی احساسات مادر اشاره میکنند. در نظر گرفتن این احساسهای دوگانه در ذهن و مطرح کردن آن، منجر به تسهیل بارداری، رابطه با کودک و شناخت زن از خودش میشود.
اما؛ انکار این دوگانگی، ممکن است؛ مادری را به یک فرآیند و دیدگاه تکنیکی و مکانیکی تبدیل میکند، بنابراین ما مادرانی را میبینیم که به شدت به خانواده و کودکانشان پایبند هستند، مادرانی که فقط ذهنشان به این متمایل است که آنچه نیاز به انجام است را انجام بدهند؛ مادرانی که فقط به چیزهایی که قبلا دربارهی آنها فکر شده اجازه بروز میدهند (چیزهایی که میتوان آنها را افکار قرضی نامید)، تا حدی که رویارویی با کودک به هنگام زایمان، ممکن است؛ چیزی شبیه به رویدادی ناگهانی به نظر برسد که منابعشان را تخلیه کردهاست.
انکار دوگانهی این احساسها میتواند اشکال دیگری به خود بگیرد. «دونالد ملتزر» (روانکاو آمریکایی و روان درمانگر کودک) آنچه را که «توهم بارداری» نامیده، به صورت موقعیتی توصیف میکند که در آن بارداری در واقعیت روانی درک شدهاست و زن ظرفیت مادرانه واقعی را نشان نمیدهد، بلکه ادای مادری کردن را در میآورد.
زن در این موقعیت به نظر میرسد که بیشتر به خاطر رقابت با دیگر مادران، مثل مادر خودش انگیزه دارد، نه اینکه میل به مادر شدن داشته باشد.
در کتاب مقدس، در بخش داوری حضرت سلیمان، درباره زایمان دو مادر که در یک روز و در یک مکان اتفاق میافتد و حالتهای روحی و درونی آنها سخن میگوید. یکی از نوزادان میمیرد و هر دو مادر مدعی میشوند که کودک باقیمانده متعلق به آنهاست.
حضرت سلیمان دستور میدهد، کودک را دو نیم کنند، در این زمان، مادر واقعی کودک به خاطر مهر عمیقش، میگوید: کودک را به دیگری بدهید و او را نکشید، درحالیکه دیگری میگفت: نه مال من باشد و نه مال او، تقسیمش کنید.
شاه در پاسخ میگوید: کودک زنده را به زن نخست بدهید و او را نکشید، او مادر کودک است. مادر نخست آماده واگذار کردن کودک است درحالیکه آن زن دیگر در حال رقابت با اوست و میخواهد چیزی را به دست بیاورد که غلبه او را نشان دهد و نمیخواهد کودک را واگذار کند.
از آنجا که این زن در یک بعد خودشیفتگی اسیر شده، برایش ممکن نیست که سوگوار جدایی باشد. مادر واقعی، کسی است، که امکان آغاز کردن فرآیند جدایی از کودک خود را دارد، یعنی بخشی بنیادی از هویت مادرانه!
«دونالد ملتزر» اشاره میکند: “تا زمانیکه یک زن، بارداری را به عنوان بخشی از خود تجربه میکند، آزاد است که سوگواری کند، یک مادر از میان بسیاری از کودکان درونی خود، کودکی را که برای زایمان انتخاب میکند و چون این هدیه زندگی از اوست، مصادره یا نابود کردنش منجر به فرآیند سوگواری برای او میشود. در این حالت این کودک منتخب، دوباره به جای اول برگشته و در کنار سایر کودکان درونی قرار میگیرد. در این چارچوب، یک وقفه خودخواسته در بارداری نیز ممکن است، بخشی از فرآیند شکلگیری مادری درونی باشد.”
تهیه و تدوین: آفاق فخاری
دیدگاهتان را بنویسید